@@@عشق و...............@@@ مطالب جالب و گوناگون
یک روز یه ترکه اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان..؛ خیلی شجاع بود، خیلی نترس..؛ یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم
یه روز یه رشتیه اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛ برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛ اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد
یه روز یه لره اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛ ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن میشد از شدت عمل احتراز میکرد
یه روز یه قزوینی به نام علامه دهخدا؛ از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد
یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند...؛ حالا دیگه ما برای هم جوک میسازیم، به همدیگه میخندیم!!! و اینجوری شادیم این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه * در روزگاری که بهانههای بسیار برای گریستن داریم شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنانمان را بر خود نپسندیم. کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفههای توهین آمیز... با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم. رخشان بنی اعتماد * آنقدر این متن را بفرستیم و بخوانیم تا عادتهای قجری در خندیدن به هموطن (آنکه در دیده ما جا دارد) در ما بمیرد و با هم یکی باشیم مثل همیشه، مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخارنظرات شما عزیزان: 14 آذر 1391برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : ارش دانیالی
آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|